مطالب جالب وعالی 96

دود اگر بالا نشیند کســـر شــأن شــعـله نیست
جای چشم ابرو نگیرد چونکه او بالا تراست!

"ناکَسی "گر از "کَسی" بالا نشیند عیب نیست 
روی دریا، خس نشیند قعر دریا گوهر است
 !

"شَست و شاهد" هر دو دعوی بزرگی میکنند 
پس چرا انگشت کوچک لایق انگشــــتر است؟

 

 

باپول می توانی فقط خانه ای بخری نه منزل !!

باپول می توانی فقط ساعت بخری نه زمان را !!

باپول می توانی فقط تخت خواب بخری نه خواب را !!

باپول می توانی فقط کتاب بخری نه دانش را !!

باپول فقط می توانی پزشک راببینی نه سلامتی را !!

باپول می توانی پست ومقامی را بخری نه احترام را !!

باپول می توانی خون بخری نه حیات را !!

 

 

امید

تنها بازمانده یک کشتی توسط جریان آب به یک جزیره ی دورافتاده برده شد.او با بی قراری به درگاه خداوند دعا می کرد تا او را نجات بخشد.او ساعت ها به اقیانوس چشم می دوخت،تا شاید نشانی ازکمک بیابد اما هیچ چیزبه چشم نمی آمد.

سرآخرنا امید شد وتصمیم گرفت که کلبه ای کوچک خارج ازساحل بسازد تا ازخود ووسایل اندکش بهترمحافظت نماید.روزی پس ازآنکه ازجستجوی غذا بازگشت،خانه کوچکش را درآتش یافت.دود به آسمان رفته بود،بدترین اتفاق ممکن رخ داده بود! او عصبانی واندوهگین فریاد زد:« خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟»

صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک می شد ازخواب برخاست.آن می آمد تا او را نجات دهد.

مرد ازنجات دهندگانش پرسید:«چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟»

آنها درجواب گفتند:«ما علامت دودی را که فرستادی،دیدیم!»

 

انسانهای بزرگ

انسانهای بزرگ، انسانهای متوسط، انسانهای کوچک http://www.blogsky.com/images/smileys/124.png

انسان های بزرگ در باره نگرش  سخن می گویند 

  انسان های متوسط در باره وقایع سخن می گویند  

 انسان های کوچک پشت سر دیگران سخن می گویند

انسان های بزرگ عظمت دیگران را می بینند  

 انسان های متوسط به دنبال عظمت خود هستند  

 انسان های کوچک عظمت خود را در تحقیر دیگران می بینند

انسان های بزرگ درد دیگران را دارند  

 انسان های متوسط درد خودشان را دارند

   انسان های کوچک بی دردند

انسان های بزرگ به دنبال کسب حکمت هستند  

انسان های متوسط به دنبال کسب دانش هستند 

  انسان های کوچک به دنبال کسب سواد هستند

انسان های بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند  

 انسان های متوسط به دنبال حل مسئله هستند 

  انسان های کوچک مسئله ندارند

انسان های بزرگ به دنبال طرح پرسش های بی پاسخ هستند 

  انسان های متوسط پرسش هائی که پاسخ دارند می پرسند 

  انسان های کوچک می پندارند پاسخ همه پرسش ها را می دانند

انسان های بزرگ سکوت را برای سخن گفتن برمی گزینند 

  انسان های متوسط گاه سکوت را بر سخن گفتن ترجیح می دهند  

انسان های کوچک با سخن گفتن بسیار، فرصت سکوت را از خود می گیرندhttp://www.blogsky.com/images/smileys/122.png

 

 


 

کلیدهای آموزشی

کلیدهای آموزشی ، اگر قفل مشکلات آموزشی را باز نکنند، در آن ها هم نمی شکنند. این کلیدها در واقع

نکته های باریک تر از مویی هستند که رعایت آن ها به بهبود مدیریت کلاس درس می انجامد.

1) سعی کنید چشم خود را به داشته های دانش آموزان بدوزید ، نه به نداشته های آنان.

2)همه به محرک نیاز دارند ، تشویق نوعی محرک است .

3)اگر دانش آموز درسی را خوب بفهمد ، از آن درس و کلاس راضی است .

4)انتقاد سازنده را همیشه با بیان یکی از ویژگی های مثبت دانش آموز آغاز کنید.

5)رفتار را سرزنش کنید ، نه شخصیت را . شما را دوست دارم،اما کار شما را دوست ندارم.

6 )برای تسلط بر دانش آموزان ، ابتدا باید بر خودمان مسلط باشیم

7)همه ی شاگردان را حد متوسط بدانیم و انتظار معجزه از آن ها نداشته باشیم .

8)در وجود دانش آموز ضعیف یا بد ، خوبی ها را بجویید و آن ها را تقویت کنید.

9)هرگز دانش آموز را به کاری که نمی توانید ، تهدید نکنید؛ چرا که او طرف برنده خواهد شد.

10)فرمول تنبیه را پاک کنید و فرمول تشویق را جایگزین کنید.

11)بهداشت کلامی خود را رعایت کنید.

12)دانش آموزان آن گونه که ما می خواهیم نمی شوند ، بلکه آن گونه که هستیم می شوند.

13)برای رسیدن به هدف های خود در کلاس ، مثبت فکر کنید.

14)برای اثر گذاری بر دانش آموزان ، ابتدا باید بر خواسته های آن ها توجه کنید .

15)یاد ندهیم ، از هم یاد بگیریم . حاکم شدن یک سلیقه ، نه شدنی است نه مطلوب .

16)چشم دانش آموز به رفتار ما و گوش او بر گفتار ماست . پس باید مواظب باشیم چه می کنیم و چه می        گوییم

17) با روش تدریس دیروز نمی شود دانش آموزان امروز و فردا را آموزش داد.

18)نظم کلاس نتیجه ی تدریس خوب است و تدریس خوب نتیجه ی طرح درس خوب .

19)بهترین پادزهر معلم برای بد رفتاری دانش آموز این است که مایل باشد به دانش آموز کمک کند.

20)برای آنکه به ذهن دانش آموز راه یابید ، ابتدا باید به دل او راه پیدا کنید.

21)تکالیف باید تابع توان دانش آموز باشد و مایه ی سرگرمی ، نه مایه ی عذاب .

 

 

داستان ضرب المثل دست بالای دست بسیار است

روزی، سنگ تراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت می کرد، از نزدیکی خانه بازرگانی رد می شد. در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال خود غبطه خورد با خود گفت: ....
این بازرگان چقدر قدرتمند است! و آرزو کرد که او هم مانند بازرگان باشد. در یک لحظه، به فرمان خدا او تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد! تا مدت ها فکر می کرد که از همه قدرتمندتر است. تا این که یک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد، او دید که همه مردم به حاکم احترام می گذارند حتی بازرگانان.

مرد با خودش فکر کرد: کاش من هم یک حاکم بودم، آن وقت از همه قوی تر می شدم! در همان لحظه، او تبدیل به حاکم مقتدر شهر شد. در حالی که روی تخت روانی نشسته بود، مردم همه به او تعظیم می کردند. احساس کرد که نور خورشید او را می آزارد و با خودش فکر کرد که خورشید چقدر قدرتمند است.

او آرزو کرد که خورشید باشد و تبدیل به خورشید شد و با تمام نیرو سعی کرد که به زمین بتابد و آن را گرم کند. پس از مدتی ابری بزرگ و سیاه آمد و جلوی تابش او را گرفت. پس با خود اندیشید که نیروی ابر از خورشید بیشتر است و آرزو کرد که تبدیل به ابری بزرگ شود و آن چنان شد. کمی نگذشته بود که بادی آمد و او را به این طرف و آن طرف هل داد. این بار آرزو کرد که باد شود و تبدیل به باد شد.

ولی وقتی به نزدیکی صخره سنگی رسید، دیگر قدرت تکان دادن صخره را نداشت. با خود گفت که قوی ترین چیز در دنیا، صخره سنگی است و تبدیل به سنگی بزرگ و عظیم شد. همان طور که با غرور ایستاده بود، ناگهان صدایی شنید و احساس کرد که دارد خـُرد می شود. نگاهی به پایین انداخت و سنگ تراشی را دید که با چکش و قلم به جان او افتاده است!

ﻣﺮﺩﻡ ﻓﻘﻄ ﺑﺮاﻱ اﻳﻦ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﺭا ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﻗﺮاﺭ ﺩﻫﻨﺪ, ﻭاﻗﻌﺎ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺧﻴﻠﻲ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻥ ﭘﺴﺖ و ﺑﻴﻨﻮا ﺑﺎﺷﻨﺪ, ﭼﻮﻥ ﻓﻘﻄ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ اﺯ ﻋﻘﺪﻩ ﺣﻘﺎﺭﺕ ﺭﻧﺞ ﻣﻴﺒﺮﻧﺪ ﻣﻲ ﺧﻮاﻫﻨﺪ ﺗﺤﺴﻴﻦ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﺭا ﺑﺮاﻧﮕﻴﺰﻧﺪ.


والا

ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﻭاﻗﻌﺎ ﻭاﻻﺗﺮ اﺳﺖ,  ﻫﺮﮔﺰ ﺧﻮﺩ ﺭا ﺑﺎ اﺣﺪﻱ #ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﺪ.اﻭ ﻣﻲ ﺩاﻧﺪ ﻛﻪ ﻗﻴﺎﺱ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ اﺳﺖ.ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ اﻳﻦ,  ﺑﻠﻜﻪ ﻣﻲ ﺩاﻧﺪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻫﻢ ﺑﻪ اﻧﺪاﺯﻩ اﻭ ﻗﻴﺎﺱ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮﻧﺪ. اﻭ ﻧﻪ ﻭاﻻﺗﺮ اﺳﺖ و ﻧﻪ ﺣﻘﻴﺮﺗﺮ...

ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺭا ﻛﻨﺎﺭ ﺑﮕﺬاﺭ,  ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻭاﻗﻌﺎ ﺯﻳﺒﺎﺳﺖ. ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺭا ﻛﻨﺎﺭ ﺑﮕﺬاﺭ, ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﻲ ﺑﻲ ﻛﻢ و ﻛﺎﺳﺖ اﺯ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﻱ. و ﻛﺴﻲ ﻛﻪ اﺯ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻟﺬﺕ ﻣﻲ ﺑﺮﺩ, ﻫﻴﭻ ﻣﻴﻠﻲ ﺑﻪ ﺗﻤﻠﻚ ﻧﺪاﺭﺩ, ﺯﻳﺮا ﻣﻲ ﺩاﻧﺪ ﭼﻴﺰﻫﺎﻱ ﻭاﻗﻌﻲ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻛﻪ اﺭﺯﺵ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻥ ﺩاﺭﻧﺪ, ﻗﺎﺑﻞ ﺧﺮﻳﺪاﺭﻱ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ.